آن میوهٔ بهشتی کآمد به دستت ای جان
در دل چرا نکشتی از دست چون بهشتی
.
ز دو دیده خون فشانم، ز غمت شب جدایی
چه کنم؟ که هست اینها گل خیر آشنایی
.
شمشاد خرامان کن و آهنگ گلستان کن
تا سرو بیاموزد از قد تو دلجویی
.
تا دل هرزه گرد من رفت به چین زلف او
زان سفر دراز خود عزم وطن نمیکند
.
چندان که گفتم غم با طبیبان
درمان نکردند مسکین غریبان
.
دایم گل این بستان شاداب نمیماند
دریاب ضعیفان را در وقت توانایی
.
کی میتونه تقطیع هجایی کنه؟
صبح برامد ز کوه چون مه نَخشَب ز چاه
ماه برامد به صبح چون دم ماهی ز آب
کسی میتونه تقطیع هجایی کنه؟
وزنش میشه =مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن
برای@علوم@فنون@یازدهم@چه@کتابی@خوبه@